۱۳۹۲ فروردین ۲۳, جمعه

ای کاش اسمش الهام باشد...

قرار است یک دختر ایرانی بیاید لابراتوار ما. کریستین در میهمانی کریسمسش گفت. تا جایی که من فهمیده ام اسمش با ای شروع می شود و نام خانوادگیش ایرانی است و قرار است با رئیس جدید لابراتوار کار کند. نمی دانم اصلا آمده یا نه ولی من بارها با خودم آمدنش را مجسم کرده ام. اسمش را هم در خیال خودم گذاشته ام الهام. می توانست الناز یا المیرا یا انسیه با السا یا خیلی چیزهای دیگر باشد. اما من اسمش را گذاشتم الهام. مثل ن. ح. که اسمش را برای خودم گذاشته ام نرگس. نرگس حسن زاده.  توی راهنمایی و دبیرستان هم مدرسه ای بودیم. او خانم دکتر شد. حتما تا الان تخصصش را هم تمام کرده. شاید هم نکرده. شاید ازدواج کرده و بچه دار شده. شاید هم نشده.از صورتش هیچی یادم نیست. شاید حتی اگر ببینمش هم نشناسمش اما... اسمش در خیالم جاودانه است... ای کاش اسم دختری که قرار است بیاید الهام باشد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر